اقتصاد شیکاگو بعد از جنگجهانی دوم تحول زیادی پیدا کرد. به طوری که اساسا بعد از این دوره بود که میشد واژه «مکتب» را کنار نام «اقتصاد شیکاگو» گذاشت. یکی از پایههای اصلی ایجاد این تحول بعد از فریدمن، جرج استیگلر، از مدرسان درس نظریه قیمت بود. استیگلر که مدرک لیسانس خود را در رشته مدیریت کسبوکار از دانشگاه واشینگتن دریافت کردهبود آنقدر تاثیر عمیقی روی خطمشی اقتصاد شیکاگو گذاشت که از او به عنوان «معمار اصلی اقتصاد شیکاگو» بعد از جنگجهانی دوم یاد میشود.اگر کمی به فعالیتهای بزرگ استیگلر در حوزه نهادسازی در مکتب شیکاگو نگاه کنیم متوجه میشویم که اعطای لقب «معمار اصلی» چقدر شایسته و به جا بودهاست.
- استیگلر پدر سازماندهی صنعتی جدید است.
- او از تفکرات هایک تاثیر گرفتهبود.
- استیگلر مخالف دخالت دولت در اقتصاد و از گسترشدهندگان اقتصاد سیاسی است.
- او با تلاش برای تامینمالی پروژههای پژوهشی، گام مهمی در نهادسازی دانشکده اقتصاد شیکاگو برداشت.
پدر سازماندهی صنعتی جدید
استیگلر دو اقدام مهم در دانشکده اقتصاد شیکاگو انجام داد. او توانست گرایشهای تازهای مانند سازماندهی صنعتی جدید (New Industrial Organization)، اقتصاد اطلاعات، قانونگذاری و اقتصاد سیاسی جدید را ایجاد کند. سپس با نهادسازی هوشمندانه خود در این دانشکده توانست پژوهشهای دانشکده را از محل شرکتهای بزرگی مانند فایزر تأمین مالی کند. تا بال پژوهشی دانشکده تقویت شود. زمانی که استیگلر کار خود را شروع کرد، عمده مباحث اقتصادی پیرامون مسئلههای خرد یا کلان مطرح میشد که نظریهپردازان شیکاگویی مهم آن بکر و فریدمن بودند. استیگلر توانست با طرح این سوال که «صنعت چطور اداره میشود و رابطه دولت و صنعت به چه صورت باید تنظیم شود؟» نگاه تازهای میان نگاه خردی بکر و نگاه کلان فریدمن ایجاد کند تا از این پس امکان لحاظکردن تصمیمات دولت در یک مدل اقتصادی فراهم شود. به همین دلیل است که از او به عنوان پدر سازماندهی صنعتی جدید و اقتصاد سیاسی جدید یاد میشود.
تاثیرپذیری از تفکرات هایک
دلیل علاقمندی استیگلر به این حوزه را باید در ملاقات وی با هایک در انجمن مونتپلرین جستجو کرد. این انجمن با سرپرستی هایک و با حضور جمعی از اقتصاددانان و سیاستمداران ایجاد شدهبود تا تعریف جدیدی از لیبرالیسم در تقابل با دولت رفاه و سوسیالیسم ارائه دهند. احتمالا انگیزه اصلی هایک از برگزاری این انجمن، مخارج بالایی بود که جنگجهانی دوم به دولت تحمیل کردهبود. استیگلر در دهه 1950 و در یکی از جلسات این انجمن با هایک ملاقات میکند و پس از آن دچار تحول بزرگی میشود. ایدهی سازمان صنعتی جدید در همین جلسات و با طرح بحث انحصار به ذهن استیگلر خطور میکند. به عقیده او انحصار جایی در منطق بازار ندارد. تا پیش از استیگلر، نسخه پیگویی تجویز میکرد که دولت با دخالت خود در بازار این انحصار را از بین ببرد ولی استیگلر راه درمان تازهای را معرفی کرد. او عقیده داشت دولت باید به جای اداره انحصارات طبیعی، آنها را تنظیمگری (Regulate) کند. در واقع تاثیرپذیری او از نگاه هایک در اینجا مشهود است.
مخالفت با دخالت دولت و گسترش اقتصاد سیاسی
او مخالف هرگونه دخالت هزینهزای دولت در اقتصاد است و از این نظر طرفدار جدی بازار آزاد محسوب میشود. در واقع اگر برای فهم بهتر مسأله یک خط زمانی ترسیم کنیم، ابتدا به نهادگرایان قدیم میرسیم که عقیده داشتند در مواجهه با این مسأله تمام ماجرا باید به دست دولت مدیریت و حل شود. پس از نهادگرایان قدیم، نوبت به پیگو میرسد که توصیه میکند دولت با ابزارهای اقتصادی در مقام اجرا به بازار آزاد ورود کند. سپس نوبت به استیگلر و همفکران او مانند رونالد کوز میرسد که عقیده دارند دولت به جای دخالت در بازار آزاد تنها میتواند از مجرای قانونگذاری و تعریف درست قواعد جلوی بروز انحصار و مصادیق شکستبازار را بگیرد. استیگلر بروز رانت و فساد را دلیل محکمی برای ممانعت از ورود دولت به بازار آزاد میداند. به عقیده او دولت بزرگترین صاحب قدرت و پول محسوب میشود. اگر به چنین نهادی اجازه دخالت در بازار داده شود، او حق دارد تا انتخاب کند که این پول و قدرت را در جهت حمایت از کدام صنعت و نهاد هزینه کند. همین مسأله نیز باعث بروز رانت میشود که اقتصاد را از کارامدی دور میکند.
نهادسازی در دانشکده اقتصاد دانشگاه شیکاگو
ویژگی جالبی که استیگلر را از دیگر اساتید درس نظریه قیمت شیکاگو متمایز میکند، تبحر و نبوغ او در نهادسازی است. استیگلر توانست از طریق ارتباط با چارلز والگرین، پژوهشهای مرتبط با علل و آثار کنترل دولت بر زندگی اقتصادی را در دانشگاه شیکاگو تامینمالی کند. استیگلر طرفدار شعار Marketplace of Ideas بود. به این معنا که باید برای ایدهها هم بازاری وجود داشته باشد که عرضه و تقاضای آن قیمت بهینه را مشخص کند. به همین دلیل عقیده داشت باید نهادهایی در جهت جذب منابع مالی برای پژوهشهای اقتصادی ایجاد شوند. او با همین نگاه توانست کمک مالی نهادهای خصوصی متعددی از جمله شرکت فرایزر را جذب و کارگاه سازماندهی صنعتی معروف خود را برگزار کند. استیگلر نشان داد که اگر در مقام تدریس به آموزههای درس نظریه قیمت عقیده دارد، در عمل نیز میتواند آنها را به کار بگیرد. برای همین در گرایش این مکتب به سمت تجربیشدن تاثیر جدی گذاشتهاست. اگر چه او از ابزار عرضه و تقاضا برای تحلیلهای اقتصادی خود استفاده میکند اما در روششناسی یک پله بیشتر از مارشال به عمق اقتصاد نفوذ میکند و نقطه شروع را تحلیل رفتار مصرفکننده و مطلوبیت میداند. پس از پایهگذاری سازماندهی صنعتی جدید، نهادسازی و ایجاد اقتصاد سیاسی جدید، این چهارمین مجرایی است که استیگلر از طریق آن مکتب اقتصاد شیکاگو را پس از جنگجهانی دوم متحول میکند. اقدامات استیگلر علاوهبر تنوع و گستردگی، بسیار اساسی بودند. با این حال کمتر پیش میآید که با مطرحشدن نام مکتب شیکاگو، جرج استیگلر در ذهن مخاطبان تصویر شود. به همین دلیل گفته میشود که او یکی از بزرگترین اقتصاددانان شیکاگو است که کمتر از شایستگیاش به او توجه میشود. جای خالی اسم معمار اصلی شیکاگو میان نام کسانی که در کلاسهای درس اقتصاد از آنها تقدیر میشود همواره به چشم میخورد. حالا نوبت علاقمندان به مطالعه تاریخ مکتب شیکاگو است که نام جرج استیگلر را در کلاسهای درس اقتصاد خرد زنده کنند.
نویسنده: شهرزاد درخشانی
مطالب پیشنهادی برای آشنایی بیشتر با استیگلر:
George Stigler 50 Years Later: Revisiting The Theory of Economic Regulation