بارها برای من پیش آمدهاست که در محافل اقتصادی شاهد بحثی باشم که پیرامون «ارزشی بودن یا نبودن اقتصاد» شکل گرفتهاست. عمدتا دو طرف این مباحثه را اقتصاددانان ارتدوکس و هترودوکس تشکیل میدهند که یکی پیرو جریان اصلی اقتصاد با آن نگاه ضدارزش و دیگری پیرو شاخههای جدیدتر با نگاهی منعطفتراند و عقیده دارند اقتصاد آن قدری که روی آن تاکید میشود اثباتی و عاری از ارزش نیست. عمده استدلال این گروه بر این پایه استوار است که اقتصاد جزو علوم اجتماعی و برخواسته از دل اجتماع است بنابراین نمیتوان بدون درنظر گرفتن ارزشهایی که در یک جامعه وجود دارد و روی تصمیمگیری افراد تاثیر میگذارد، رفتار اقتصادی آنها را تحلیل کرد. نکتهای که در این مباحثه نظر من را به خود جلب کرد، وجود نام «فرانک نایت» از بنیانگذاران دانشکده اقتصاد دانشگاه شیکاگو در طیف افرادی بود که معتقداند اقتصاد نمیتواند به طور محض اثباتی باشد.
- نایت تئوریسین پلورالیست و ضد پازیتیویسم بود.
- حقیقت در نظر نایت برخاسته از اجتماع است و به همین دلیل قرائت یکسان از آن ممکن نیست.
- بنا برباور نایت، به دلیل وجود ساختار اجتماعی، اقتصاد به عنوان شاخهای از علوم اجتماعی نمیتواند اثباتی باشد.
بر اساس صحبتهایی که در جلسه قبل به آنها اشاره کردم، مکتب شیکاگو صراحتا اعتقاد دارد که اقتصاد علمی با روششناسی اثباتی است و تنها ابزار مورد نیاز برای مطالعه پدیدههای اقتصادی همان نظریه قیمت است. درحالی که فرانک نایت عقیده دارد مسئله به این سادگیها نیست و انسان از اجتماعی برمیخیزد که در آن ارزش وجود دارد و هر فرد در مسیر شناختن ارزشهای جامعه خود با تغییر ترجیحات مواجه میشود. بنابراین شاید دور از منطق نباشد که در مطالعه سیر تحول مکتب شیکاگو، نتیجه بگیریم که نگرش این مکتب به دو دوره پیش و پس از فریدمن قابل تقسیمبندی میباشد. در واقع در دوران پیش از فریدمن، صرفا بنایی تحت عنوان دانشکده اقتصاد دانشگاه شیکاگو وجود داشت و به دلیل منسجم نبودن عقاید اقتصادی متاثر از نایت، چارچوبی برای معرفی مکتب شیکاگو وجود نداشت. این حضور فریدمن بود که توانست با اثباتی خواندن اقتصاد و معرفی ابزار نظریه قیمت برای تحلیلهای اقتصادی، شمایل یک مکتب را بر شیکاگو پیاده کند. شاید چیزی که به ما کمک میکند تا دلیل پیدایش این مناقشه را بفهمیم، آشنایی بیشتر با فرانک نایت است.
فرانک نایت شکاک!
نایت در نوامبر سال 1885 در ایلینویز به دنیا آمد و همراه با سه برادر خود در رشته اقتصاد ادامه تحصیل داد. او که مدرک لیسانس و فوقلیسانس خودش را به زبان آلمانی از میلیگان کالج دریافت کردهبود، برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه به دانشگاه کرنل رفت اما در همان سال اول، زمانی که استادش به او گفت که برای فیلسوف بودن زیاده از حد شکاک است، راه خود را در مسیر علم اقتصاد ادامه داد. اغلب اقتصادخواندهها توسط کلیدواژهی «نااطمینانی» با نایت آشنا شدند. او نخستین فردی بود که به طور خاص میان نااطمینانی و ریسک تمایز قائل شد و به همین واسطه مسیر جدیدی در مطالعات اقتصادی ایجاد کرد. با طرح این مباحث بود که مسئله بیمهها و ساختارهای سازمانی به منظور کاهش اثرات نااطمینانی ایجاد شدند. همچنین آثار تفکر نایت در مطالعات بوکانن و کوز نیز مشاهده میشود. او با زیر سوال بردن کارایی نظام دموکراتیک در شرایط خاص و مطرح کردن تعارضات اجتماعی تاثیر مهمی روی شکلگیری مطالعات اقتصاد سیاسی بوکانن و تئوریهای هزینه اجتماعی کوز گذاشت. در نتیجه میتوان نایت را یکی از تئوریسینهای مهم اقتصاد دانست. با این که نایت یکی از مدرسان درس ویژهی «نظریه قیمت» در دانشکده شیکاگو بود اما به دلیل نگاه تکثرگرای خود اختلافنظرهای بنیادی با این روش داشت. نایت عقیده دارد که دنیای خارج یک توهم نیست و به طور واقعی وجود دارد. از طرفی، آن چه که هر فرد از آن به عنوان «حقیقت» یاد میکند، یک ساختار اجتماعی است. در یک ساختار اجتماعی، بجز خود ما، افراد دیگری هم زندگی میکنند که هوشمندانه فکر میکنند و تصمیم میگیرند. بنابراین حقیقتی که از یک ساختار اجتماعی متشکل از افراد هوشمند و متفاوت برآمده است نمیتواند خالی از ارزش باشد. به عقیده نایت، اخلاق یکی از محورهایی است که در جوامع وجود دارد و حائز اهمیت است. بنابراین افراد مختلف، به حقیقتی که در یک جامعه وجود دارد از مناظر متفاوت نگاه میکنند. حتی فهمی که هر شخص از «حقیقت» خود دارد، در فرایند یادگیری تغییر میکند. همین باعث میشود که یک تعریف ثابت از یک واقعه ممکن نباشد و همین است که اقتصاد را از دنیای اثباتی خارج و به دنیای هنجاری وارد میکند.
با این حال آن چه واضح است این است که با این نگاه شکاکانه و مخالف اثباتگرایی نمیتوان شاکلهای به علوم اجتماعی داد تا با آنها به مثابه علم رفتار شود. نایت میگوید اتمهای انسان متفاوت از اتمهای اشیائی که در فیزیک مطالعه میشوند عمل میکنند چون تحت فرمان ذهن هستند که روی رفتار آنها اثر میگذارد؛ اما این دلیل نمیشود که اثباتگرایی را به طور محض کنار بگذاریم و اقتصاد را بدون داشتن چارچوب مشخص رها کنیم. به همین دلیل است که پس از ورود فریدمن به شیکاگو، عقاید نایت کنار گذاشته میشود و با معرفی مکتب اقتصاد شیکاگو به عنوان یک علم اثباتگرا، نظریه قیمت به عنوان ابزار تحلیل آن معرفی میشود تا تکثرگرایی نایت هم کنار رود و یک ابزار واحد برای تحلیل وقایع اقتصادی شناخته شود.
نویسنده: شهرزاد درخشانی